آداب ورسوم وفرهنگ وضرب المثل های عامیانه وخاطرات |
در این بخش به ضرب المثلها و آداب رسوم وفرهنگ وسنن مردم در زمینه های مختلف وهمچنین محصولات کشاورزی خاص روستا پرداخته می شود
این تصویر دوتن از جوانان روستا را در حدود80سال پیش نشان میدهد که لباسهای آنان به سبک مردمان شهری بوده است ودر ان زمان مد روز بوده است این عکس بصورت سیاه وسفید بوده که پس از ترمیم وبازسازی به صورت رنگی در آمده است
در این بخش با این مطالب آشنا خواهید شد اصطلاحات محلی در گویش مردم روستا آداب رسوم مراسم عروسی در اسفرجان مراسم عزاداری به مناسبت تاسوعا وعاشورا آجیل وخشکبار ودیگر محصولات روستا معاملات وروابط اقتصادی در گذشته روستا با تشکراز آقای آقای مهران محمدی که بخشی از تصاویر این بخش رادر اختیار سایت قرار داده اند *****************************
روستای اسفرجان مانند بسیاری دیگر از نقاط کشورمان دارای اصطلاحات وفرهنگ وآداب ورسوم مختص به خود درزمینه های فرهنگی اجتماعی است که این ضرب المثل های عامیانه سینه به سینه ازنسلی به نسل دیگر انتقال یافته ودر گویش ومحاوره مردم بخصوص پدربزرگان ومادر بزرگان کاربرد گسترده دارد که به تعدادی از این ضرب المثل ها در اینجا اشاره می شود که به مناسبتهای مختلف ودر رابطه با موضوعات مورد بحث وبرای بیان وتفهیم بهتر مطالب برای شنونده مورد استفاده قرار می گیرد ضمنا در این بخش به آداب ورسوم گذشته وخاطرات بیاد ماندنی آن دوران اشاره می شود اینقدر مار خورده تا افعی شده این ریسمان را اززیر این پشته بکش از چشمه سوزن تو میره از دروازه تو نمی ره خونه قاضی گردو بیشماره ولی دونه شماره چشاش مثل چالی ماس میمونه حساب بزگر در آغل میشه روز به روز باریکه می ریسه دست وپاش تو پوسه گردو مونده دوست منو یاد کنه یه هل پوک یعنی یک چیز بی ارزش سیخ به سه پایه میگه صلی علی سیخچی میگه رو من سیاه شتره خوب پایی داره برای گل چلوندن اگه بچلونه عروسمون از بس خوب بود آبله هم درآورد کور خودشه و بینای مردم گدا خر خریده اززور ذوق دمش را بریده عروس خیلی خوش پروپاست لب خزینه میشینه گدا رااگر روبهش بدی پارسنگ ترازو را می گیره یکی می گفت برو تو که پدرت از گشنگی مرد گفت داشت ونخورد مثل یانه از جاش جم نمی خوره *******************************************************
اصطلاحات محلی که درزمینه های مختلف در گویش مردم روستا مورد استفاده قرار می گیرد درفرهنگ مردم هر گوشه از کشور اصطلاحاتی وجود دارد که شاید فقط توسط اهالی آن منطقه خاص مورد استفاده قرار گیرد وبرای مردم دیگر بخشها ناشناخته ویا نامانوس باشد ویا برای آنان نامفهموم وغیر متعارف باشد در اسفرجان نیز مانند بسیاری دیگر از نقاط کشورمان لغات وکلماتی وجود دارد که خاص مردم همین روستا یا روستاهای اطراف بوده ودر زبان محاوره ای مردم وبخصوص نسل های گذشته کاربردی عام دارد بخشی از این اصطلاحات وکلمات جهت آشنایی با این قرهنگ در اینجا آورده می شود مطالب این بخش توسط آقای مهران محمدی در اختیار سایت قرار داده شده هابله(اری بله ) تمشو (جوجه)اون محل(وقتیکه)پخشه(مگس وپشه)اچک(عروسک)مادینه(دختر)ناقافلی(ناگهانی)اورچینه(پله)جفت اینکه(مثل اینکه)کرتونه(لانه مرغ)اوچیکا(برای چه)تک سیاه (سیاه بخت) کله گاه (دیوار کوتاه) چینه (دیوار)حی باشکی(باسرعت)رومبونه(پاجوش درخت) ورجیگ وبالا(بالاوپایین پریدن)زوریاتت گم(خاندانت ازبین برود)چارچنگولی(چهاردست وپا)اسوش (اصلا)عسل ودیشو(الاکلنگ)چلفتی(ذرات ریزچوب)چالی گرد(چرخ نخ ریسی)خاجه روجه(نوعی گیاه محلی)اوشا وباربند(طویله)اوشناری(راه آب)صاحب وپسین(صبح وبعد ازظهر)دیفال(دیوار)مچه وپاغلاق وآلوشنگ(نوعی گیاه محلی (کراشت نمی کنه (باصرفه نیست)دنده(زنبور)یه پاره وقتا(بعضی از مواقع )وبسیاری لغات دیگر که زبان محلی پراست از این واژه های مختلف که تعدادی محدود برای آشنایی علاقمندان در اینجا آورده شده است
این تصویر هم شاید جز اولین تصاویروقدیمی ترین تصاویر برداشته شده باشد
*********************************************** یک خاطره از حدود نیم قرن پیش درسال 1335 کسبه ومردم مایحتاج خود را با این نرخ ها خرید وفروش می کرده اند گندم یک من برابر با6کیلوبه قیمت5ریال که درآنزمان یک بارگندم20ریال خرید وفروش می شده قند وشکر هر کیلو18ریال دادوستد می شده است گوشت گوسفند هرکیلو8ریال دادوستد می شده است هردانه تخم مرغ ده شاهی که هریک ریال 100شاهی بوده است روغن حیوانی درجه یک یک من برابر با 6کیلو60تومان بوده است هرراس گوسفند در آن زمان7تومان وکشمش سبز درجه یک یک من3تومان بوده است چای سبز کلکته نیز هرکیلو7تومان خرید وفروش می شده راستی یادش یخیر آنروز *********************************************************************
کرسی وسیله گرمایی بسیار خوبی که در گذشته در تمام خانه ها بر پا می گردید و با آب وهوای سرد زمستانی روستا بسیار تناسب داشت شبهای بلند وطولانی زمستان به دور آن جمع می شدند دوبیتی ها ولالایی های بجا مانده ازگذشته آوازهای محلی روستا با توجه به موقعیت جغرافیایی روستا که از سمت غرب با عشایر ترک نشین هم مرز ایلات عشایر بوده که کوچ انان تا قسمت های جنوبی ایران برای ییلاق وقشلاق امتداد دارد بیشتر تحت تاثیر نواها وآوازهای دشتی و دشتستانی قرار دارد و آوازهای خوانده شده توسط اهالی و موسیقی محلی که با ساز ودهل نواخته می شود بیشتر شامل دوبیتی های فایز وباباطاهر است که در آوازهای آنان تجلی یافته است این آواز ها در هنگام تنهایی ویا توسط زنان قالیباف زیر لب زمزمه می شده است و افراد خوش صدایی بوده اند که در شبهای طولانی وسرد زمستان به خانه هادعوت می شدند تا با همنوایی نی آنان را سرگرم سازد و یالالایی های محلی که توسط مادران ومادر بزرگ ها برای خواباندن اطفال در گاهواره ای خوانده می شد بخشی از این اشعار و لالایی های بجا مانده که نسل به نسل وسینه به سینه از مادر بزرگها وپدر بزرگها به ما رسیده در اینجا آورده می شود : نمونه هایی از اشعار دشتستانی بجا مانده که هنوز توسط کهنسالان زمزمه می شود البته دوبیتی هایی که در اینجا اورده شده به همان صورتی که خوانده می شود نوشته شده ستاره آسمون میشمارم امشب به بالینم نیا تب دارم امشب ببالینم نیا ای یار نادون تمام دشمنا بیدارند امشب سرکوه بلند بود خانه من فلک برهم زده آشیونه من فلک برهم زدو من بارکردم کدوم ناکس بیاید خونه من سر کوه بلند داشتم درختی که سایش می نشستم گاه ووقتی که طوفان آمدو ریشه درش کرد منم طالع نداشتم هیچ وقتی فرنگی از فرنگ آمد به ایران تموم درد ها را کرده درمان به غیر از درد من درمان نداره گذشته چرخ وبرگردون نداره همون قولی که دادم با زبانم اگر خشخاش بگرده استخوانم نزن بر جدولی که بی گداره مکن منع دلی که بی قراره مکن منع دل بیچاره ما که مفلس یک تن ودشمن هزاره خوشا روزی توگل بودی من بلبل بگفتی صبر کن کردم تحمل حرومزاده حرومزاده گری کرد گل از بلبل رماندو وبلبل از گل شبی که با تو بودم یاد از آن شب شبی که بی تو بودم داد از آن شب شبی که منزلم از تو جدا شد هزاران ناله وفریاد از آن شب شبی که مار خونین زد بپایم به کوی عاشقان می رفت صدایم برید بر مادر پیرم بگویید ببندد حجله نیلی برایم دگر شب شد که درها را ببندید من مسکین به پشت در بمانم الهی شل شوی استاد دلگر(نجار) دگر برهم نبندی تخته ودر بیا نجما تو هستی ابله وخر چکار داری به آن استاد دلگر هر آن کس عاشقی از یاد داره چو پروا از در و دیوار داره عزیزم بد نکردم بد نکردم زدی تیری به جونم رد نکردم زدی تیری به جونم قصد فایز جدایی را تو کردی من نکردم سر آب روان وسایه ناری گل وبلبل بهم دادند قراری قرار دادند که باهم یار باشند گل از بلبل نکرده اعتباری خودت دور و رهت دور منزلت دور اگر ترکم کنی چشمم شود کور دلم تنگ و زمین تنگ آسمان تنگ غم عالم به جانم می کند جنگ غم هرکس ببینی یک دو روزه غم من پیرن اجیده دوزه
*************************************** نمونه ایی ا زلالایی هایی که توسط مادران زمزمه می شده است لالا لالا گل پونه سگه اومد در خونه چخش کردم بدش اومد نونش دادم خوشش اومد لالالالا ننه مسی تنورشوری قدم بستی بیرون کردی درو بستی منم رفتم به قبرستان لره اومد از لرسون شوهر دادم پدر واری جهاز دادم مادر واری لالالالا گل نعناع پلنگ در کوپه می ناله نه گاو مونه نه گوساله بغیر از طفل هفت ساله لالالالا گل خشخاش باباش رفته خداهمراش لالالالا گل زیره باباش رفته زن بگیره لالایی گویم وخوابت کنم من علی گویم وصد سالت کنم من از صد سال یک روزش کم نباشه همه شادی یک روزش کم نباشه ************************************** آداب ورسوم ومراسم خواستگاری وعروسی در روستا در زمانهای گذشته
نوازندگان ساز ودهل محلی جایگاه خاصی در مراسم عروسی روستا داشته اند دروستا ها معمولا به دلیل ریشه های خویشاوندی سببی ونسبی محکمی که در بین اهالی وجود داشته همه مردم خود را درمراسمهای مختلف شادی وعزا شریک می دانستند و اکثر مردم به نوعی خودرا ملزم به همکاری وهمیاری می دانستند البته موارد یاد شده در نسل های بعدی کمتر دیده می شود با توجه به شناختی که خانواده ها از یکدیگر داشتند وبا توجه به موقعیت اجتماعی معمولا خواستگاریها از بین خویشاوندان انجام می گردید وعروس وداماد هیچ شناختی از یکدیگر مانند امروزه نداشتند وشناخت دورا دور ویا حتی بعضی از مواقع عروس وداماد تا شب عروسی یکدیگر را ندیده بودند به هرحال چند نفر از بزرگترها برای خواستگاری به منزل عروس می رفته اند وسپس آنجا مهریه یا قباله را تعین میکرده اند یک مورد دیگر تعین باروزی بوده اسا باروزی عبارت بوده است از مواد غذایی که برای عروسی مورد نیاز بوده و خانواده داماد بایستی برای خانوده عروس چند روز قبل از عروسی بفرستد چون مراسم عروسی بطور جداگانه در منزل عروس وداماد برگزار می شده و هریک مدعووین خاص خود را داشته اند باروزی شامل برنج وروغن وگوسفند تا نمک وزرچوبه و هیزم و غیره بوده است که در این مورد خانواده عروس به چانه زنی برای مقادیر مورد نظر نیز می پرداخته اند وحتی بعضی از مواقع کار به اختلاف نیز می رسید به هرحال چند روز قبل جوانان روستا ونزدیکان داماد برای تهیه هیزم به وسیله تعدادی الاغ به صحرارفته واقدام به جمع آوری بوته وهمچنین تهیه چوب از درختان برای پخت وپز مینمودند که به این کار خر خیزمی گفته می شد یکی دو روز قبل ازعروسی کلیه مواد غذایی بلر بر چند الاغ میشد و با ساز ونقاره به همراه عده ای از نزدیکان رهسپار خانه عروس برای پخت وپز شام ونهار عروسی می شده سپس حمامی ودلاک با یکی دوتن از نزدیکان عروس وداماد برای دعوت از شرکت کنندگان برای مراسم عروسی درروستا براه می افتادند مراسم عروسی بسته به وضعیت اقتصادی وموقعیت افراد 2تا 3 شبانه روز ادامه پیدا می کرد شب اول مراسم حنا بندان با حنایی که از خانواده داماد به وسیله دوسه نفر از نردیکان فرستاده می شود انجام میگرفت وشب بعد عروس را با ساز ودهل ونقاره به حمام می بردند ودرهمان روز سر داماد را دلاک محل اصلاح میکرد که همزمان مراسم ترکه یا چوب بازی باسازودهل و سرور وشادی برپا میشد که هرکس بسته به توان مالی خود مبلغی را برسر داماد میریخت که پول حاصل نسیب دلاک می شد در همین روز نزدیکان داماد برای آوردن جهیزیه عروس به منزل داماد میرفتند ویکنفر وارد به نوشتن جهیزیه با قلم وکاغذ آماده می شد تا صورتی از آن تهیه کند وسایل را یکی یکی از محلی که در آن چیده بودند دست به دست بیرون می آوردند و تعداد وقیمت آن را دقیقا یاداشت می کردند که بعضی وقتها بر سر قیمت کا ربه اختلاف و قهر و آشتی می رسید مثلا قیمت یک دست استکان ونعلبکی را 10تومان قیمت می گذاشتند که با اعتراض پدر عروس روبرو می شد که می گفت قیمت ان را15تومان بنویسید که خانواده داماد اعتراض میکردند که این قیمت ارزش ندارد به هرحال پس نوشتن صورت جهیزیه که تحویل پدر عروس می شد اقدام به آوردن جهیزیه میکردند که هر تکه از وسایل را به دست فردی از کوچک وبزرگ می دادند که با ساز ونقاره رهسپار منزل عروس میکردند در طول مسیر پر بود از زنان وبچه هایی که گاهی برای دیدن جهیزیه بر سر پشت بامها اجتماع کرده بودند دیگر تمام اهالی می دانستند که جهیزیه عروس شامل چه چیزهایی است سپس داماد را نزدیک غروب با ساز ودهل ورقص و آوازبه حمام میبردند پس از اینکه داماد را از حمام در می آوردند در طول راه بیشتر منازل گشت وگلاب با منقل پر اسفند وسیب وگلاب آپاشی پراز گلاب وآجیل برای داماد آماده کرده بودند که به محض رسیدن داماد همه توقف کرده و یکی با گرفتن سینی با صدای بلند به خواندن اشعاری به این مضموممی پرداخت وبرای داماد آرزوی شادی وشاباش می کردند برجمال حبیب المثال صدر بدرامم خاصه وخلاصه زبده اولاد بنی آدم سید مداح زمزم یعنی بنام احمد ومحمود ابوالقاسم محمد ومحمدیان را به عیش و ارادت واجازت بی حد وبیحصر وبی عدد صلوات که همه صلوات می فزستادند و براه خود
گوشه ای از مراسم چوب بازی یا ترکه بازی که در بیشتر مراسم عروسی مرسوم بوده ادامه می دادند و در همین زمان نیز آشنایان روی داماد را بوسیده وشاخه نبات ویا قند ودستمالی به همراه داماد داده می شدتا بالاخره به منزل داماد برسند که گاهی چند ساعت به طول می انجامید سپس داماد را در مجلس نشانده وکسانی که وضع بهتری داشتند از چند دسته مطرب که شامل چند نوازنده بود ویا با نوازندگان محلی اقدام به جشن وشادی ورقص وپایکوبی می پرداختند در این هنگام دونفر از نزدیکان داماد در کنار او نشسته و زن یا مردی که جزء دسته نوازندگان بود اقدام به جمع آوری مبالغی که هرکس متناسب با توان خود پرداخت میکرد می نمود که بخشی یا تمامی آن به نوازندگان پرداخت می شد که به این عمل عرقچین گفته می شد سپس شام داده میشد وآخر شب برای آوردن عروس از خانه داماد حرکت میکردند که باز باساز ودهل وآرام آرام به خانه عروس می رسیدند وبا کسب آجازه از پدرومادر عروس را سوار بر اسب با ساز ودهل به طرف منزل داماد به حرکت در می آوردند در این حال پدر عروس چند عدد نان وچند قالب پنیر در بفچه ای به کمر عروس بسته و می گفت الهی نانت گرم وآبت سرد باشددر همان زمان که در منزل داماد عرقچین برگزار می شد در منزل عروس نیز آب حنا می انداختند مراسم آب حنا به این صورت انجام می گرفت که حمامی زن با حضور خویشاوندان داماد وعروس کاسه ای پر از آب را درمیان گذاشته و هرکس به فراخور حال خود مبلغی داخل آن می انداخت که این پول نیز به حمامی زن می رسید بابت حمام هایی که تا این زمان عروس به حمام رفته بود چون مرسوم نبوده که پسر یا دختری که هنوز ازدواج نکرده پولی بابت حمام و اصلاح به دلاک وحمامی پرداخت نمایند پس از عروسی سالانه یک من گندم ویا جو در موقع برداشت محصول بابت یکسال حمام واصلاح به آنها پرداخت می شده با الاخره پس از اینکه عروس به 10قدمی منزل داماد می رسیده داماد جلوی او آمده وبه او خوش آمد می گفته وسپس بر بالای دروازه می رفته تا عروس از زیر پای او عبور کند که منظور تسلط داماد بر عروس بوده است پس از فرستادن عروس وداماد به حجله فردای آنروز از خانواده عروس صبحانه ای شامل گداخته که از ترکیب نبات و چند داروی گیاهی وعسل تشکیل شده است به همراه تخم مرغ نیمرو ونان برای عروس وداماد فرستاده می شد همان روز داماد برای دست بوسی به منزل پدر ومادر عروس می رود که پدر داماد یک عدد قالی و یا قالیچه به همراه پول و آجیل جلوی داماد می گذارد پس از گذشت سه ماه پدر ومادر عروس برای پا گشا عروس را دعوت می کرده اند که این مهمانی از 10روز تا یکماه ادامه داشته است که در این ضمن داماد هم برای شام وناهار به منزل عروس می رود سپس از طرف خانواده داماد برای آوردن عروس در پایان مراسم پاگشا اقدام میکرده اند در اینجا جای دارد که از یکی از نوازندگان محلی که سالها در مراسم شادی مردم روستا به فعالیت مشغول بود بنام ومعروف به مرحوم شیرخان یادی بنماییم یادش یه خیر وروانش شاد در حال حاضر از هیچکدام این مراسم جالب وزیبا خبری نیست و بیشتر آداب ورسوم انجام شده در گذشته به فراموشی سپرده شده است در آنزمان تمام اهالی از پیر وجوان زن ومرد با اشتیاق فراوان در مراسم عروسی شرکت می کرده اندشرح این مراسم خاطرات جالبی را برای نسلهای گذشته زنده می کند ************************************************** مراسم عزاداری به مناسبت ماه محرم درتاسوعا وعاشورای حسینی در گذشته وحا ل درروستا
این عکس بسیار قدیمی مراسم تعزیه رادر سالها پیش در امامزاده روستا نشان می دهد
تصویر گوشه ای از مراسم عزاداری روز عاشورا درسال83رانشان میدهد دراسفرجان مانند بسیاری دیگر از نقاط کشورمان در دهه اول ماه محرم مراسم عزاداری با شکوهی انجام می گرفته که اگر چه این مراسم مانند گذشته نیست ولی دردوروز تاسوعا وعاشورای حسینی با شرکت مردم بسیاری که خود را در این زمان از شهرها به روستا می رسانند برگزار می گردد معمولا از روز اول محرم در اکثر منازل مراسم روضه خوانی پابرجاست که اگر چه روستا جمعیت زیادی دارد ولی باقیماندگان درروستا دراین مراسم شرکت میکنند در زمانهای
علمهایی که با پارچه های رنگی پوشیده شده و روز تاسوعا وعاشورا به امام زاده انتقال می یابد گذشته روستا چیزی در حدود4000نفر جمعیت داشته است که صبح روز تاسوعا دسته جات مختلف عزادار از محله های مختلف به حرکت در می آمدند ابتدا برای بردن چهارچوبی که از چوب ساخته شده بود ودر جلو وعقب آن آیینه کاری شده بود وپوششی از پارچه های مختلف آن را پوشانده بود و وزنی بسیار سنگین داشت که در محل آن را نخل می گویند و در قدیمی ترین مسجد روستا یعنی مسجد ملک احمدی قرار داشت همراه با علم وکتل وسواران بر اسب وشتر اقدام می کردند هنوز هم این مراسم انجام می شود به همراه نخل چوبهای بسیار بلندی که سر آن را با پارچه های رنگارنگ پوشانده بودند وبه آن علم میگویند با توجه به نذری که صاحب علم کرده بود درپشت سر نخل به همراه دستجات سینه زن وزنجیر زن ومردم از زن ومرد به حرکت به سمت امامزاده روستا که در منتهی الیه بخش شرقی روستا قرار دارد حرکت می کنند
تصاویر گوشه ای از مراسم عزاداری روز عاشورا درسال83رانشان میدهد
تصویر حرکت نخل از حسینه به سوی امام زاده توسط مردم را نشان می دهد درطول مسیر بیماران وبچه ها را بانگهداشتن نخل برای شفا وسلامت از زیر نخل عبور می دهند وبه یکی از افراد همراه نخل که برای همین منطور کیسه ای بدست دارد قند یا نبات یا مبلغی پرداخت میکنند پس از آن که به امامزاده روستا رسیدند در آنجا مراسم عزاداری وتعزیه خوانی ادامه میابد تا ساعتی از بعد از ظهر که همگی برای خوردن ناهار ونذری که درنقاط مختلف روستا داده می شود باز می گردند مراسم در محلات بعد از ظهر نیز ادامه میابد صبح روز عاشورا نیز به همین منوال برگزار میگردد ودسته جات مختلف به سمت امامزاده روستا حرکت کرده وسپس نخل را با علم ها به محل اولیه باز می گزدانند در طول این دوروزه کار را حرام دانسته وکلیه فعالیتها در روستا تعطیل می گردد سپس هنگام
در گذشته تعزیه گردانان و نوحه خوانان قابلی بودند که حادثه کربلا را برای مردم به نمایش می گذاشتند غروب آفتاب مراسم شام غریبان در مساجد وحسینیه ها وامامزاده روستا به همراه تعزیه خوانی برگزار می گردد پس از مراسم تاسوعا وعاشورا مردم که از نقاط دیگر به روستا آمده اند به شهرهای محل سکونت خود باز می گردند در روز اربعین و28صفر نیز مراسمی برگزار می گردد در گذشته در روستا تعزیه خوانان ونوحه خوانان بزرگی وجود داشته که شوروحالی بسیار به مراسم می بخشیده که متاسفانه دیگر از آنان در برگزاری مراسم خبری نیست یادشان گرامی باد
تصاویر گوشه ای از مراسم عزاداری درروزعاشورا را درسال83نشان می دهد
روز عاشورا وحرکت دستجات عزاداری به سمت امامزاده عبدالمطلب مراسم تعزیه وشبیه خوانی دروستا همراه با دسته جات عزاداری همه ساله واز زمانهای بسیار قدیم با کاروانهایی از شتران و کاروانهای اسرای کربلا که شبیه سازی صحنه هایی از حوادث کربلا را تداعی می کند در روستا به راه می افتد که به آن کتل می گویند وافرادی که معمولا نقش هایی را در این تعزیه ایفا می کنند کسانی هستند که نذر کرده اند که روز تاسوعا وعاشورا همه ساله به ایفای نقش برای نشان دادن حوادث پر سوز وگداز کربلا بپردازند وتقریبا آن نقش را برای خود در مراسم ثابت می دانند مانند نقش شمر را که شخصی بنام آقا میر سالها ست اختصاص به خود داده است
تصویر گوشه ای از مراسم تعزیه خوانی و شخصی که نقش شمر را بهعده دارد نشان می دهد
******************************* آجیل وخشکبار ومحصولات تهیه شده در روستا از میوه های موجود در باغات روستا بیشتر برای تهیه خشکبار برای مصرف خانواده بیشتردر زمستانها که افراد خانواده ویا فامیل دور هم جمع می شدند یا برای تهیه آجیل شب یلدا و عید نوروز استفاده فراوان می شده است که البته مانند گذشته در حال حاضر بعلت وجود انواع واقسام خوراکی های متنوع کمتر مبادرت به تهیه آنها می شود ومانند موارد دیگر می رود تا به دست فراموشی سپرده شود بعلت وجود زردآلو های مرغوب وبسیار شیرین که به آن قیسی میگویند جوزقندهای بسیار مرغوبی تهیه می شده همچنین نوعی سیب محلی در
دونوع سیب مخصوص اسفرجان که خاصیت انبار داری بسیار خوبی دارد اسفرجان وجود دارد که به آن سیب پاییزی میگویند که قابلیت نگهداری بسیار بالایی دارد و بخاطر وجود لایه ای ازچربی خاص تا عید نوروز بدون نیاز به سردخانه نگهداری می شود انواع کشمش سبز و آفتابی از باغات انگور بدست می امده است انواع برگه های زرد الو و هلو وهمچنین جوزقند هلو نیز وجود داشته وتا حدودی می توان انواع محصولات یاد شده را هم اکنون نیز که توسط زنان قدیمی ومادریزرگ ها تهیه می شود در بعضی از خانه ها پیدا کرد و تهیه انها زیاد
سیب پاییزی که به دلیل وجود لایه چربی طبیعی بر روی پوست در شرایط عادی قابلیت نگهداری زیادی دارد عمومیت ندارد یکی از محصولاتی که هم اکنون تا حدودی تهیه می شود ودر جاهای دیگر وجود ندارد و می توان گفت که مخصوص اسفرجان است ومردم شهری با آن هیچ آشنایی نداشته و حتی برای بعضی بسیار جالب است ترشی گردو است که در قصل بهار اقدام به تهبه آن از میوه تازه درخت گردو میشود و ترشی بسیار خوشمزه و ساخت ان بسیار پر دردسر است که برای اشنایی علاقمندان طرز تهیه ترشی گردو توضیح داده می شود زمان چیدن میوه درخت گردو برای تهیه بسیار مهم است قبل از اینکه داخل میوه گردو سخت وچوبی شود ومعمولا در اواسط خردادماه گردو از درخت چیده می شود سپس سرو ته آن بوسیله کارد جدا شده و بوسیله سوزنی بلند از دوجهت سوراخهایی در آن ایجاد می کنند که آب براحتی داخل آن نفوذ کند سپس آنها را به داخل آب ریخته وجوش می آورند که رنگ آن از سبزی به زردی گرایش می کند سپس می گذارند تا سرد شود و مدت سه یا چهار روز هرروز سه تا چهار بار آب آن را عوض می کنند تا زمانی که به اصطلاح شیرین شود و تندی وتلخی آن گرفته شود بعد از یک روز آب آن را صاف کرده وپوست آن را می گیرند سپس در داخل سرکه می جوشانند که نمک ونعناع به آن اضافه شده است البته زمان جوشاندن بسیار مهم است نیاید گردوها بسیار نرم شود بعد از آن گردوهارا برروی پارچه میریزند تا تقریبا خشک شود سپس آن را داخل ظرفی ریخته ویک ردیف گردو میچینند و نمک ونعناع به آن اضافه کرده تا ظرف پرشود سپس سرکه به آن اضافه می کنند وهمینطور طی چندین ساعت که سرکه به داخل گردوها نفوذ می کند به آن سرکه اضافه میشود سپس درب ظرف بسته می شود که پس از چند روز ترشی گردو آماده می شود ترشی گردو تهیه شده بسیار خوشمزه و برای تنطیم قند وفشار خون وچربی خون استفاده درمانی نیز دارد البته درست کردن آن کار بسیار پردرد وسروقت گیری است قیمت ترشی گردو تهیه شده هردانه100تومان بفروش می رسد
درخت هلو بومی که میوه آن برای تهیه جوزقند وبرگه هلو مورد استفاده قرار می گیرد نوعی آلوزرد محلی در باغات روستا نیز به وفور یافت می شود که پس از جمع آوری دردیگهای بزرگی جوشانده می شودوسپس آن را در آفتاب خشک می کنند ومانند آلو در غذاها از آن استفاده می کنند که به غذا طعم بسیار خوشمزه ای می دهد و در سالهای اخیر معروفیت وبازار پررونقی بدست آورده است که تاکیلویی 3000تومان بفروش می رسد
گيوه چيني در گذشته يكي از راههاي امرار معاش زنان روستا بوده است معاملات وروابط اقتصادی در گذشته بین اهالی روستا درحدود50سال پیش به دلیل اینکه پول در زندگی مردم نقشی تعین کننده نداشت وبه علت خود کفایی اهالی روستا بیشتر معاملات بین مردم بصورت پایاپای وتعویض اجناس با یکدیگر صورت می گرفت مثلا از اول بهار تا پایان پاییز مردم گوشت مورد نیاز خود را با پوب خطی که پیش قصاب داشتند تهیه می کردند ودر نهایت در اواخر پاییز پس از محاسبه به قصاب از محصولات مختلف باغات مانند برگه زرد آلو وآلبالو خشکه وکشمش وغیره بدهی خود را پرداخت می کردند یا باری تهیه مایحتاج دیگر مانند نخ وسوزن وصابون وغیره تخم مرغ می داند که کسبه محل انها را جمع آوری کرده و به کاسبهایی که از شهرضا برای خرید این محصولات می آمدند می دادند ووجه آن را می گرفتند ویا هنگام برداشت محصول که بیشتر گندم وجو بود در موقع برداشت محصول دستمزد حمامی ودلاک وسلمانی وآهنگر ودشتبان وچوپان وبقیه را از محصول به دست آمده پرداخت می کردند مثلا برای یکسال دستمزد سلمانی وحمامی یک من گندم داده می شد پس از درو گندم وجمع آوری ان بصورت یک جا اقدام به خرد کردن گندم با وسیله ای بنام ورجین که تشکیل شده بود از دیسک های فلزی که به دور چند چوب مدور بسته بودند وکار ساخت ان را نجاران وآهنگران محلی بعهده داشتند که به پشت الاغی بسته می شد ویک نفر بر روی آن می نشست وبصورت دورانی بر روی خوشه های گندم کشیده می شد که به این شیوه دانه های گندم را از خوشه ها جدا میکردند که تا چندین سال پیش و قبل از پیدایش کمباین در مزارع از این روش استفاده می شد سپس با کمک بوجاران محلی که دستمزد خود را گندم می گرفتند به کمک باد دانه ها را از کاه وکلش جدا می کردند کاه را برای استفاده حیوانات در طول زمستان به خانه می بردند وگندم جدا شده را در محل های مخصوصی که به اصطلاح محلی به آن کته وتاپو می گفتند برای استفاده و پخت نان در فصول سال ذخیره می کردند
خرد کردن گندم به روش سنتی با وسیله ای به نام ورجین در اصطلاح محلی(خرمن کوب)؟ غذاهای محلی که بیشتر در گذشته غذای اصلی مردم روستا را تشکیل می داده هر محلی برای خود غذاهای خاصی دارد که مختص استفاده مردم همان محل می باشد که در بعضی مواقع درنقاط دیگری نیز پخت آن نیز رواج پیدا می کرد بعضی از غذاهایی که در خانواده ها پخت آن بسیار مرسوم بوده وهم اینک نیز ذز بعضی مواقع بخصوص نسل های گذشته که با آن آشنایی بیشتردارند به پخت آن اقدام می کنند عبارتند ازچرب شیرین که مواد تشکیل دهنده آن آرد وروغن سرخ کرده که به آن آرام آرام شیره انگور اضافه می کردند کله جوش غذایی از کشک وپیاز سرخ شده که در داخل آن چند عدد تخم مرغ می اندختنداووه غذایی از آب وهفت ادویه که ادویه اصلی آن دانه خشخاش وپیاز داغ با تخم مرغ می باشدقرمه ترش غذایی است که تشکیل شده از گردو وبادام وآلوزرد زرد آلو وآب دانگو غذایی بوده که در روز اول اسفند ماه پخته می شده که به آن آش اسفندی نیز گفته می شد وچون تمام افرادی که در یک خانه زندگی می کردند مواد اولین ان را که عبارت بود از جو پوست کنده وگوشت ويا بجای گوشت کله پاچه در آن قرار می داند بعلاوه عد س ونخود ولوبیا می دادند چون بصورت دانگی مواد اولیه ان داده می شد به ان دانگو گفته می شده است اوماج که غذایی بوده از آرد وآب وپیاز داغ وعدس که تقریبا شبیه آش رشته بوده است
ظرف سفالین که برای نگهداری مواد غدایی مختلف مورد استفاده قرار می گیرد وبه ان کلوک میگویند طرز تهیه قرمه در گذشته حتی تاچندین سال پیش تهیه آن در روستا کم وبیش رواج داشت گوسفند را تا پاییز نگهداری کرده تا پاق وپروار گردد سپس ان را سر بریده وگوشت ان را خرد کرده وبا پیه وچربی در داخل دیگی بزرگی ریخته و به آن به اندازه کافی نمک اضافه میکردند سپس پس از تقریبا پخته شدن آب آن را صاف کرده و در اشکمبه همان گوسفند که قبلا تمیز شده و یکی دوروز در هوای آزاد خشک شده ریخته وسر آن را محکم می بستند ودر جایی سرد یا به سقف ایوان آویزان می کردند سپس در زمستان که دیگر در روستا گوسفند کشته نمی شد گوشه ای از آن را پاره کرده و به همراه ویا با ترکیب در غذاهای دیگر مورد استفاده قرار می دادند که بسیار خوشمزه وخوش طعم بود برای درست کردن قرمه از گاو وگوساله نیز استفاده می شده که خانواده های پر جمعیت مبادرت به قرمه کردن گاو وگوساله می کرده اند این هم از غذاهایی است که درست کردن ان فقط در خاطره ها واذهان باقی خواهد ماند به دلیل اینکه اکثرا با آن آشنایی ندارند ودیگر اینکه با وجود یخچال محلی برای تهیه قرمه باقی نمی ماند واز همه مهمتر تهیه قرمه به گوسفند چاق وپرواری نیاز دارد که قیمت ان در بازار فعلی بالای یکصد هزار تومان است که انسان را از هوس خوردن قرمه پشیمان خواهد ساخت
نوعی به که بومی روستا است ودر پخت بعضی از غذاها مورد استفاده قرار می گیرد ***************************************** سیلوهای ساخته شده از گل ویا به اصطلاح محلی تاپو سیلوهای گلی یا به زبان محلی تاپو که برای نگهداری گندم وجو در منازل قدیمی بکار برده می شد وهنوز هم در بعضی از خانه ها دیده می شود این سیلوهای گلی که در اندازه های بزرگ وکوچک ساخته می شد بصورت مخروطی شکل ساخته می شد که برروی ان برای خیر وبرکت دادن به محصول جملات وکلماتی با یاد خدا و یاعلی نوشته می شد دارای سوراخی در پایین بوده است که برای برداشت گندم مورد نیاز از آن استفاده می شد همچنین گندم ویا غلات دیگر را از بالای آن بداخل می ریخته اند وسیله بسیار مناسب وجالبی برای نگهداری غلات حتی برای مدت چند سال بوده است
سیلوهای ساخته شده ازگل که برای نگهداری غلات مورد استفاده قرار می گرفته است خط سیاقی و چوب خط نوعی خط رایج بین کسبه باسواد روستا بوده است که برای ثبت وضبظ حسابها که معمولا بصورت نسیه در دفاتر یاداشت می شده مورد استفاده قرار می گرفته است که هنوز هم در بین کسبه قدیمی روستا رواج کامل دارد در گذشته از چوب چهارگوشی که به چوب خط نامیده می شده برای نگهداری حساب هایی که میزان خرید تقریبا مشخصی داشته است استفاده می شده که تا چندین سال پیش هنوز مورد استفاده داشته است این چوب چهار گوش را هر زمانی که خریدی انجام می شده کاسب با چاقو یک علامت در کنار ان در می آورده که در پایان فصل با شمارش آن خطها مشخص می شده که چه مقدار خریدی انجام گرفته البته بیشتر در قصابیها مورد استفاده قرار می گرفته است
تصویر نمونه خط سیاقی را که هنوز بین کسبه قدیمی برای ثبت حسابها مورد استفاده قرار دارد نشان می دهد
تصویری از جمع اوری کتیرااطراف روستا
تصویری از سیاه چادر عشایر در اطراف روستا ادامه دارد
|