چهرهای ماندگار وتاثیر گذار |
دراین بخش به معرفی افرادی که درزمینه های مختلف خدماتی و فرهنگی اجتماعی عمرانی وموارد دیگر درتاریخ روستا خدماتی نموده اند که حاصل این خدمات در بهبود وضعیت زندگی مردم تاثیر گذار بوده که خواه این خدمات بزرگ و یا کوچک بوده باشداند تحت عنوان چهرهای ماندگار پرداخته می شود باشد که با عنوان نمودن خدمات آنان یاد وخاطر انها در اذهان زنده نگهداشته شود و نسل آینده آنان را فراموش نکنند چناچه به فرد یا اشخاصی اشاره نشده درصورت اطلاع باماتماس حاصل فرمایید تا نظرات شما دراین بخش منعکس گردد نحوه اداره کردن روستا در گذشته وحال وکدخدایان اسفرجان
تصویر کربلایی علی اکبر وزیری یکی دیگر از کدخدایان روستا
تصوير كربلايي عباس اميري چهارمين كدخداي اسفرجان كه 30سال كدخدا بوده
شادروان محمد حسن اميري كه پس از پدر كدخداي اسفرجان بوده است روستای اسفرجان اززمانهای قدیم تا قبل از پیروزی انقلاب بصورت کدخدا منشی اداره میشده است وبرخلاف بعضی دیگر از روستاها ازخوانین وخانزادگان اثری نبود از کدخدایان اسفرجان مردم به نیکی یاد می کنند که نقشی بسیار موثر در پیشبرد وضعیت فرهنگی مردم وآشنا ساختن آنان با پدیده اداری نو در روستا داشته اند به تعدادی از کدخدایان اسفرجان که در یاد ها مانده است بشرح زیر می توان اشاره نمود 1- حاج میزا ابراهیم 2- حاج میرزا خان جان (پدر بزرگ آقای ایرج)3 آمیرزاضا هاشم 4- کربلایی عباس امیری که از سال 1235 قمری برابر با 1293 شمسی تا سال 1323 شمسی هنگام فوت به مدت30 سال کدخدای اسقرجان بوده است که طولانی ترین زمان کدخدایی را داشته است 5- شادروان محمد حسن امیری که از سال 1323 بعد از فوت پدر کدخدا بوده ودوسال بعد استعفا داده است 6- کربلایی علی اکبر وزیری از سال 1325 به مدت دو سال که او هم استعفا داده است 7- پس از آن مجددا محمد حسن امیری کدخدای اسفرجان گردیده و تا سال 1346 دوباره استعفا داده است پس از او هشتمین کدخدای اسفرجلن آقای ناصر امیری بوده که تا سال 1357 قبل از پیروزی انقلاب کدخدای اسفرجان بوده است که آخرین کدخدای روستا بوده وپس از آن دهدار جایگزین کدخدا در اسفرجان شده که تا کنون ادامه داشته است
آقای ناصر امیری آخرین کدخدای اسفرجان كه پس از او دهدار جايگزين كدخدا شده است پس از انقلاب وبا تاسیس دهداری اداره روستا توسط دهداری انجام می گیرد اولین دهدار اسفرجان سید محمد علویزاده بوده است از کدخدایان سابق روستا همیشه بین مردم به نیکی یاد می شود واز خدمات آنان مردم به خوبی ورضایت یاد می کنند نحوه انتخاب کدخدایان بدین صورت بوده که مالکین نسبت به حق مالکیت خود به نمایندگی از زارعین کدخدا را انتخاب می کرده اند طبق قوانین فرمانداری کدخدا با معرفی زارعین و مالکین به فرمانداری تعین می شده اند که اگر تعداد چند نفر بوده آن که اکثریت را داشته انتخاب می گردیده حقوق کدخدایان را همان مالکین وزارعین پرداخت می کرده اند که از حبه ای 20تومان تا این اواخر حبه ای 150تومان بوده است عوامل اجرایی کدخدایان را که به انان پاکار گفته می شد ویک یا دونفر و یا بیشتر بوده اند کدخدا انتخاب می کرده که به آنان هم دستمزدی پرداخت می شده که همزمان وظیفه آنان دشتبانی و نگهداری از مزارع مردم نیز بوده است کلیه امور اداری روستا بعهده کدخدا بوده همچنبن برای صلح و مصالحه واختلافات مردم در زمینه های مختلف باغی و ملکی و گرفتاریهای خانوادگی را آنان حل وفصل می نموده اند که مردم کاملا به رای آنان اعتماد داشته و از دستورات انان پیروی می کرده اند و امین ومورد اعتماد مردم روستا بوده اند همچنین رابط مردم بین ادارات مختلف موجود در آن زمان مانند ثبت احوال واسناد و نظام وظیفه و ديگر ادارات بوده اند
تصویر خرابه های به جا مانده از گاراژ ومسافرخانه روستا را نشان می دهد که روزگاری بسیار پررفت و آمد وپررونق بوده است
تصویر شادروان اصغر محمد طاهری تصویر شادروان اسماعیل رستمی درزمینه حمل ونقل وجابجایی مسافردرسال 1330 اولین اتومبیل فورد توسط فردی به نام شادروان اصغر محمدطاهری که به آبادان رفته وپس از بازگشت ازهمان راههای خاکی مالرو به اسفرجان آورده شده است تا قبل از این زمان شخصی به نام علی کرم بوسیله چند الاغ برای حمل ونقل مایحتاج وحمل مسافر به شهرضا که نزدیکترین مرکز شهری به اسفرجان بوده اقدام میکرده اند سپس دونفرازاهالی شهرضا بنامهای غلامرضا وعباس چرخچی بوسیله گاری مساقرومایحتاج روستا راتامین میکرده اند شادروان اصغرمحمد طاهرپور همانطور که گفته شد پس از بازگشت از آبادان از همان راههای مالرو اولین اتوبیل را وارد روستا کرد شاهدان عینی جریان وارد شدن اولین اتومبیل به روستا را اینگونه بیان می کنند مردم روستا وقتی که شنیدند اولین اتومبیل که به آن اتول می گفتند و عده بسیار زیادی تا کنون اتومبیل را ندیده بودند از زن ومرد وپیر وجوان برای دیدن اتومبیل که روی بلند یکی از محلات روستا آمده بود براه افتادند درپشت فرمان اتومبیل جوانی با موهای فرفری وقدی بلند نشسته بود آن روز می خواستند اتومبیل را به داخل روستا که کوچه های تنگ وباریکی داشت بیاورند اتومبیل آرام آرام شروع به حرکت کرد ومردم هم بدنبالش روان شدند در نزدیکی محله تقی کوچه بسیار تنگ بود مردم کلنگ برداشتند و با تراشیدن دیوارهای دو طرف کوچه راه را برای عبور آن هموار ساختند بالاخره به هر ترتیبی بود اتومبیل را به داخل ده ومقابل قلعه کل صانح در محل فعلی قبرستان صانح رساندند به هر حال شادروان اصغرمحمد طاهری باهرینه شخصی وبوسیله چندکارگر اقدام به مرمت جاده نموده وباهمان اتومبیل که یکدستگاه فورد بوده است 5یا6نفر ازاهالی را درقبال دریافت مبلغ 10 ریال به شهر می رسانده است اتومبیل صبحها از روستا حرکت می کرد و بعد از ظهرها هنگام غروب آفتاب به روستا باز می گشت تا اینکه اودیگر در روستا ماند وهمانجا ازدواج کردکه پس ازچندی یکدستگاه اتوبوس خریداری و به روستا آورد که به آن اتوبوس دماغ دار می گفتند سپس با همکاری شخصی بنام شادروان اسماعیل رستمی اقدام به ساخت گارازی درمحله بلند اسفرجان نمودند وراه رابرای عبور ومرور کامیونهای 10چرخ که ازشهرضا وتوسط راه اسفرجان به حنا وسمیرم ومنطقه پادنا علیا ووسطی که 42پارچه آبادی در آن قرار داشت هموار نمودند در همان گاراژ سنگی نیز بخشی به استراحتگاه رانندگان و مسافرانی که شب در روستا ماندگار می شدند اختصاص داده شد وتوسط شخصی بنام سیف الله نامی وزنی به نام دده صدری که آشپزی و نظافت آن را بعهده داشت اداره می شد به همین دلیل بوده که اسفرجان به مرکز دادوستد روستاهای همجوار ومرکز خرید وفروش عشایر تبدیل گردیده که البته در آن زمانها اسفرجان گویا جمعیتی بالغ بر4000نفر جمعیت داشته است این گاراژ تا ده بیست سال پیش بسیار پر رونق و رفت آمد بود تا اینکه با تغییر مسیر جاده سمیرم وحنا از رونق افتاد و شادروان اصغر محمد طاهر پور مانند بسیاری دیگر از اهالی به اصفها ن مهاجرت کرد یاد ونامش گرامی باد که با خدمات ارزنده خود در زمینه حمل ونقل کمک شایان توجهی به مردم روستای خود کرد در همین جا نیز یاد شادروان ناصر محمد طاهر پور فرزند او را گرامی می داریم همچنین پس از راه اندازی اتومبیل در خط محله بالا از محله پایین روستا یعنی قسمت شرقی آن نیز اولین اتومبیل که یک وانت کامانکار و یا شورلت آمریکایی بود توسط آقای اکبر بهرامی فرزند مرحوم حاج جعقر قلی بهرامی از محله پایین اقدام به حمل بار ومسافر به شهرضا می کرد که در قبال دریافت 10 ریال مردم روستا را به شهر ضا می رساند سپس توسط حاج آیت شمس نیز یک دستگاه شورلت معروف به شورلت جنگی در همان راه اقدام به حمل بار ومردم به شهر می کرد تا اینکه در سال 1332 یک دستگاه اتوبوس توسط مرحوم امان الله برومند در جاده محله پایین براه افتاد که بعضی از روزها نیز مسافران را به اصفهان نیز می برد کرایه در آن زمان 10 ریال بوده است که سپس به مبلغ 20 ریال افزایش پیدا کرده است همچنین مرحوم اکبر مکارمی نیز در زمینه حمل ونقل وخدمت به مردم روستا در این زمینه نیز نقش موثر داشته است
تصویر آقای علی اصغر ایرج وعلی اکبر اعتضادی از فرهنگیان باسابقه وبنیان گذار اموزش وپرورش روستا درزمینه آموزش وپرورش درسال 1302 وهمزمان با شهرستان شهرضا اولین دبستان دولتی به همت شادروان آقای علی اصغر ایرج ودرمنزل شخصی نامبرده شروع به کار کرد او یکی از بنیانگذاران مدارس به سبک جدید وکلاسیک درروستا بود که باخدمات صادقانه خودعده زیادی را ازنعمت خواندن ونوشتن برخوردار کرد وبه مدت 4دهه به فرهنگ وآموزش وپروش ومردم خود خدمت نمود سرانجام در بهار سال 1382 در سن 104 سالگی به سرای دیگر شتافت یادش گرامی باد از جمله دیگر کسانی که نقش فعال و سازنده در اموزش وپرورش روستا داشته است و او هم مدت 30سال به آموزش وپرورش روستا خدمت نموده برادر آقای ایرج آقای اکبر اعتضادی است که اکنون در سن 98سالگی درروستا زندگی می کند البته کسانی دیگر نیز بودند وهستند که دراین زمینه خدمات شایان توجهی نمودند از جمله آنان شادروان آقای بهروز سلطانیان سید داوود میرحسینی رحمت الله حاج هاشمی وتیمور برومند ومحمدرضا بهرامی ومحمد علی طغیانی وبسیار کسان دیگری که دراین راه به فرهنگ این مرز وبوم خدمات شایان توجهی نمودند که راه را برای تحصیل خیل عظیمی از افرادی که امکانات لازم برای تحصیل درخارج روستا نداشتند فراهم نمودند که دربخش آموزش وپروش به تفصیل شرح آن خواهد رفت (آقای محمد علی طغیانی در حال حاضر در دانشگاه پیام نور شهرضا ودهاقان به تدریس مشغولند در هرصورت شادروان علی اصغر ایرج را می توان به حق پدر آموزش وپرورش نوین اسفرجان نامید
تصویر شادروان سید داوود میرحسینی یکی دیگر ازمعلمین دبستان هاتف
تصویراقایان ایرج واعتضادی و سید داوود میرحسینی به اتفاق معلمین دبستان هاتف درزمینه بهداشت ودرمان درسال 1325 دراسفرجان اولین مرکز بهداری شروع بکار نموده است که بصورت کاملا جدید به مداوای مردم می پرداخته است دکتر شیرین پرور ودکتر فانی ودکتر صریریان نیزازجمله اولین پزشکانی بوده اند که برای طبابت درآن درمانگاه به مردم روستا خدمت کرده اند در همان زمان دراسفرجان داروخانه ای به همت آقای حاج رحمان حاج هاشمی یکی از اهاتی همین روستا اقدام به توزیع وساخت دارو براساس نسخ پزشکان مذکور نموده است که در آن زمان نیز نمایندگی روزنامه های کیهان واطلاعات را داشته که ازاین طریق نیز خدمات فراوانی برای بالا بردن سطح آگاهی مردم روستا بعهده داشته است وی همچنین مسیولیت خدمات پستی را همزمان بعهده داشته است اداره پست روستا که هر هقته توسط شخصی بوسیله چرخ و موتور روزهای شنبه و دوشنبه وچهار شنبه نامه هار به روستا اورده وسپس نامه های جمع آوری شده توسط حاج رحمان را به شهر می برده است که در مقابل ارایه خدمات پستس مبلغ 30 تومان در ماه در یافت می کرده است همچنین حاج رحمان حاج هاشمی 4 سال بعنوان رییس انجمن عمران ده بوده و مدت 4سال بعنوان منشی خانه های انصاف انجام وظیفه کرده است همچنین در کار جلد کردن وشیرازه وصحافی کتابهای مردم فعال بوده است و همزمان نیز قنادی روستا را که به پخت پولک ونبات مشغول بوده را اداره می کرده است که دراینجا از خدمات نامبرده باید قدردانی کرد وی درحال حاضر نیز خدماتی درزمینه ثبت اسناد ومعاملات ملکی و شیشه بری خدماتی به مردم ارایه می دهد
آقای حاج رحمان حاج هاشمی که در زمینه ارایه خدمات فرهنگی و دارویی به روستا خدمات شایان نموده است شادروان بهروز سلطانیان متخلص به ریحان شاعری توانا شادروان بهروز سلطانیان علاوه بر خدماتی که درزمینه آموزش وپرورش به مردم روستا ارایه می کرد نیز در زمینه شعروادب پارسی شاعری توانا بود که مجموعه اشعار با ارزشی از او به یادگار مانده است وی شاعری شناخته شده در استان اصفهان بود که با شرکت در انجمن های شعر وادب مایه افتخار روستا بود استاد بهروز ریحان درسال 1302هجری شمسی دروستای اسفرجان چشم به جهان گشود ودر سال 1381 دیده از جهان فرو بست از آثار ارزنده وی می توان به کتابهای از مدینه تا مدینه -عشق وعرفان-طلیعه نور-منظومه همه پسند وبوستان کربلا اشاره نمود در اینجا نمونه هایی از اشعار او جهت آشنایی با هنر واندیشه اش انتخاب و به نظر دوستداران شعر وادب می رسد یاد ونامش گرامی باد شاددروان بهروز سلطانیان متخلص به ریحان نمونه هایی از اشعار این شاعر آیینه پاک از غبار بر فراز سر زنخوت هرکسی بی یر شود گل چوسر افراشت از باد خزان پرپرشود غم مخور کز آتش ظلم ستمگر سوختی عاقبت خود آتش سوزنده خاکستر شود زنگ غفلت را زدل بزدای تا یابد جلا آیینه وقت از غباری پاک شد انور شود سر به پای دلبر افکن سوری خواهی اگر قطره در قلب صدف چون سر نهد گوهر شود عقده دل را به اشک دیده بتوان باز کرد گل صفا یابد چو رخسارش زباران تر شود شوبرون از زادگاه خود که نام آور شوی تا عقیق اندر یمن ماند کی انگشتر شود خو مده ریحان هوس را با حلاوت های دهر لب ز نی بوسند وقتی خالی از شکر شود ****************************************************** ((بیا به اسفرجان) به اسفرجان بیا و باغ و بستانش تماشا کن فضای دلگشای عطر افشانش تماشاکن بیا از کوچه ی گلهای رنگارنگ آن بگذر نوای عندلیبان خوش الحانش تماشا کن شکوفه جامه بر تن می درد اردیبهشت او بیا جانا بهشت روح و ریحانش تماشاکن نسیم صبح گلبیزش ،شمیم عطر آمیزش به هر سو بانگ مر غان غزل خوانش تماشاکن به پای چشمه سارانش نشین بر فرش الوانش به رقص ریگها در آب جوشانش تماشا کن به غمزه بید و ناژویش ،نشین جانا لب جویش نسیم برگ جنبان درختانش تماشاکن به آثاری که از سدش به جاباشد نظر بنما زمان طغرل سلجوق و دورانش تماشاکن بنای مسجدش پا می نهد بر عرشه ی تاریخ بیا محراب و سنگاب و شبستانش تماشاکن قدم بر ساحت ایوان عبدالمطلب بگذار به باغ او چو گل پرپر شهیدانش تماشا کن بیا بر آسمان علم و تعلیمش نظر فرما هزاران اختر فرهنگ تابانش تماشاکن علی اصغر ایرج ادیب و فاضل و دانا نخست ،آموزگار در دبستانش تماشا کن اگر از اهل دل باشی بیا جانا به اسفرجان بخوان اشعار ریحان را و دیوانش تماشا کن استاد ریحان اسفرجانی ******************************************************** طنز خر و عینک از استاد ریحان داشت یکی آدم هیزم کشی کره الاغی سروهیکل خوشی داشت ورا بس که عزیزش زیاد روز و شب او راعلف و یونجه داد فصل زمستان شد و دیگر علف او نتوانست بیارد به کف از طرفی هم خرش آموخته چشم فقط سوی علف دوخته هر چه خس و خار بدادش نخورد راه سوی آخور و کاه اش نبرد هیچ نمی خورد خرش کاه و آب کرده ز خوردن شب و روز اعتصاب خون به دل از این حرکت صاحبش داغ زده از غم و حسرت لبش دید الاغش نخورد هیچ کاه جانب آخور ننماید نگاه حوصله اش زین عمل آمد به تنگ رفت و خرید عینک سبزینه رنگ آمده و بست به چشم خرش صحنه عوض گشت خر اندر برش پیش خر آمد همه سو سبزه زار شد به سوی آخور خود رهسپار او به گمانش علف و شبدر است فاقد فهم است چه داند خر است کاه همان کاه عوض رنگ او بی خبر از حیله و نیرنگ او دل مده بر نقش و نگاری گرو شیفته ی ظاهر چیزی مشو هر که به نیرنگ جهان دلخوش است خصلت او چون خر هیزم کش استعینک ********************************************** معرفی یک هنرمند
تصویر شادروان استاد علی اسفرجانی استاد علی اسفرجانی هنرمند برجسته و چیره دست هنرهای ملی و سنتی ایران از مینیاتور وتذهیب گرفته تا هنر سوخت ومعرق به سال 1299 شمسی در اصفهان چشم به جهان هستی گشود پدرش شادروان اسدالله اسفرجانی مردی صاحب اندیشه و هنرور و از مقامات مالیه در اصفهان بود مادرش نیز زنی از تبار سادات به شمار می رفت پدر با عشقی راستین به مبانی ارزشمند هنر ایران ذوق و شوقی وافر به گرداوری وشناسایی و حفظ و نگهداری کتب خطی قدیمه و د یگر اثار هنری داشت اثاری که هرروز وشب نگاه کنجکاو پسر خرد سال را به سوی خود جلب می کرد استاد خود در این باره می گوید : از کلاس سوم ابتدایی حدود ده سالگی نقاشی مونس و همدم من شد به سرعت در کار نقش پردازی پیشرفت کردم چندانکه در پایان دوره اول متوسطه سر انگشتان در کار طرح و نقش اماده و روان شده بود. علی در این ایام هر از چند گاهی همراه پدر که خود دستی در کار هنر داشت به محضر استادان صاحب نام اصفهان می رفت از جمله مدتی نیز به کارگاه مرحوم عباس ذوالفنون اسفرجانی عموی هنرمند خود که در بسیاری از هنرهای ایرانی از جمله هنر سوخت ومعرق تابلو استادی و مهارت داشت رفت و الفبای کار هنر روی چرم را فرا گرفت علی اسفرجانی در چهارده سالگی با انتقال پدر به تهران با خانواده راهی این شهر شد در مرداد سال 1313 به مدرسه صنایع قدیمه راه یافت که تنها کانون درسمی اموزش هنرهای ملی ایران بود که بطور رسمی هنر جو می گرفت استاد علی اسفرجانی پس از ورود به مدرسه با شور وشوقی عجیب در مکتب استاد هادی تجویدی اصول مینیاتور را از طرح تا رنگ اموخت وهمزمان در کلاس استاد علی درودر استاد یگانه و مسلم تذهیب با قواعد و قوانین تذهیب از نقش و طرح گرفته تا رنگ امیزی اشنا شد استاد نزدیک به پنج سال تمام در مدرسه عشق به اموختن هنرهای اصیل و ارزشمند ایرانی پرداخت استاد علی اسفرجانی در سال 1318 دوره مدرسه را با موفقیت به پایان رسانیدحاصل کار ان سالها چند مینیاتور بسیار زیبا و ظریف با تذهیب حاشیه است که از استاد در موزه هنرهای ملی ایران به یادگار مانده است استاد علی اسفرجانی تا به امروز متجاوز از بیست و دو اثر در زمینه هنر سوخت ومعرق چهار اثر مینیاتور در ابعاد بزرگ شامل بزم خسرو شیرین " رستمو سهراب " خیام و دلداده" سلطان محمود غزنوی" و سیزده تابلوی کوچک مینیاتور از اشعار حافظ و سعدی افریده که اغلب در مجموعه شخصی خودش نگهداری می شود استاد علی اسفرجانی در دی ماه سال 1384چشم ازجهان فروبست اثار این هنر مند در سال 1370 در نمایشگاه فستیوال هنر ایران در المان و سال 1371 در موزه سعد اباد و در سال 1372 در نمایشگاه معاصر و در موزه هنرهای ملی ایران به معرض دید علاقمندان گذاشته شد. برگزیده آثار مینیاتور"تذهیب و سوخت و معرق استاد علی اسفرجانی
شاهزاده نگارنده 1357 بازسازی طرح صفوی 1356 تک چهره دختربه سبک رضا عباسی مجلس انس طرح صفوی1369
خیام ودلداده مینیاتور1322 سوارو شکار باز1365 بزم دوستان سوخت ومعرق1369 حضرت ابراهیم واسماعیل1375
مجلس انس طرح صفوی سوخت و معرق روی چرم1374 جنگ رستم وسهراب مینیاتور1322
کتاب اثار استاد علی اسفرجانی دل از من برد و روی از من نهان کرد اینه مینیاتور روی چوب 1375 چاپ تهران سال 1380 خدا را با که این بازی توان کرد(حافظ)1321 اندازه 171 در89 سانتیمتر ********************************************************************************* معرفی اقای حسین صادقیان هنرمندی ازروستای اسفرجان
تصویر اقای صادقیان در حال اجرای کنسرت سمت چپ حسین صادقیان در سال 1326 در آبادان متولد شد تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در آبادان به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در رشتهی عمران در انستیتو تکنولوژی ونک تهران ادامه داده و پس از آن به استخدام شرکت ملی نفت آبادان درآمد از دوران کودکی ذوق و شوق عجیبی به موسیقی به خصوص آواز سنتی داشت به مرور زمان با ردیف های اوازی آشنا شد . جد و جد پدریاش از تعزیهخوانان به نام اسفرجان بوده و از صدای خوب نیزبرخوردار بودند. پس ازانتقال به اصفهان به اجرای موسیقی و برگزاری کنسرت در اصفهان و شاهین شهر مشغول گشت همچنین به آهنگسازی و همکاری با دوستان هنرمند ادامه داد و بعضی از آنها را اجرا نمود که از رسانهی ملی ( صدا و سیما ) پخش گردیده است. به طور مثال آهنگ جانباز در سال 1375 از صدا و سیمای مرکز اصفهان و همچنین آهنگ یا علی در اردیبهشت 1392 از شبکهی تلویزیونی شما ( صدا و سیما ) پخش شده است جدا از موسیقی ، در سال 1381 کتاب مجموعه اشعار دو بیتی خود را به نام نغمهی عشق به چاپ رساند در سال 1368 از محضر استاد علیرضا افتخاری به مدت 3 سال بهره برد و دیداری هم با استاد محمدرضا شجریان در اصفهان داشت پس از آن با شادروان ، استاد فرامرز پایور ( نوازندهی بزرگ سنتور ) همراه با جناب آقای دکتر سپنتا نوازندهی ویولن اشنا شد که سفری کوتاه نیز به اسفرجان داشتند. در جوار خوانندگی به صورت غیر حرفهای به نوازندگی سازهای ویولن ، سنتور و سه تار نیز میپردازد . چند البوم نیز بصورت سی دی ازاین هنرمند وجود دارد . برای این هنرمند ارزوی موفقیت می نماییم
************************************************************* شادروان حاج نعمت الله برومند یکی دیگر از کسانی که به فراخورحال نقشی درزمینه صلح ومصالحه بین اهالی را به عهده داشت حاج نعمت الله برومند بود چنانچه اختلافی در زمینه های مختلف بین اهالی بروز میکرد با مراجعه به او با بی طرفی مشکل آنان را حل می کرد وباتوجه به مقبولیت نامبرده بین اهالی محل داوری او مورد قبول واقع می شد به همین دلیل بعنوان رییس خانه های انصاف در رژیم گذشته به رتق وفتق امور وداوری وحل اختلاف اهالی خدماتی درخور تحسین ارایه می داد یادش گرامی او در سال در ماه فروردین1358 به رحمت ایزدی پیوست
تصویر حاج نعمت الله برومند **************************** شیر خان فرهادی -یکی از افرادی که جا دارد یادی از او یادی بنماییم کسی بود که در تمام مراسم شادی مردم نقش بیاد ماندنی داشت او کسی بود که با صدای ساز محلی اش همه اهل روستا را به شادی فرا می خواند و پیام آور شادی برای روستاییان بود صدای پر طنین ساز او که به دستگاههای موسیقی بخصوص دشتی آشنا بود در سر تاسر روستا ودر گوش کوچک وبزرگ می پیچید او در طول سالیان عمر خود شادی و خوشی را برای مردم روستایش به ارمغان می اورد یاد وخاطرش شاد و گرامی-تولد 1306 وفات 1364
تصویری از زنده یاد شیرخان در یک مراسم عروسی نوای ساز تو ای شیرخان فرهادی***رسد به گوش زهر نقطه و هر ابادی زپنجه های ظریف تو ریخت در هنر***هنر شناس کند از تو باهنر یادی (استاد ریحان) ***************************************************
|